هــِـــــــــی فُلانی . . .

تمام نوشته هایم را به تاریخ امروز مُهر نکنید ، لطفا !

هــِـــــــــی فُلانی . . .

تمام نوشته هایم را به تاریخ امروز مُهر نکنید ، لطفا !

توی قلب من یک دختر تنها نشسته است ، یک دختر ارام و کوچک ، یک دختر عاشق و احساساتی ، که توی این سالهای زندگی ام دو نفر این دختر را دیدند ، یک نفر که "ع " باشد توی 8 سال دوستی این دختر را کشف کرد و یک نفر دیگر "الف" توی چند ماه اول دوستیمان این دختر را دید ، و همین باعث شد من یکجور عجیبی عاشق الف شوم ، یکجور ناجوری قلبم برایش بتپد و دستم موقع دیدن عکس جدیدش یخ بزند ، الف تنها مردی خواهد بود که فراموشش نمیکنم ، نه به خاطر عشق و دوست داشتن ، به این دلیل ک تنها مردی بود ک قلبم را لمس کرد و از دوست داشتن بدون هوس برایم گفت .


+"ع" جان کجایی ؟ لااقل خطی خبری ، بی انصاف . . .